أمیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمود: بهترین مردم کسانى هستند که به عبادت عشق بورزند. و با آن معانقه کنند. و با جان و دل او را دوست داشته باشند و با بدن خود آن را لمس نمایند، او در هنگام عبادت چنان مشغول باشد که  دنیا و غیر آن براى او یکسان باشد.
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صلوات الله علیهم قَالَ:
 أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَأَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وبَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا أَمْ عَلَى غَیْرٍ.
الجعفریات (الأشعثیات)، ص: 232


عن الإمام الصادق صلوات الله علیه قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه وآله:
 أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَأَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى یُسْرٍ أَمْ عَلَى عُسْر.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 83
مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص: 112
الوافی، ج 4، ص: 355
وسائل الشیعة، ج 1، ص: 83
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏1، ص: 120
امام صادق صلوات الله علیه فرمود: حضرت رسول صلوات اللَّه علیه وآله فرمود:
بهترین مردم کسانى هستند که به عبادت عشق بورزند. و با آن معانقه کنند. و با جان و دل او را دوست داشته باشند و با بدن خود آن را لمس نمایند، او در هنگام عبادت چنان مشغول باشد که سختى و راحتى دنیا براى او یکسان باشد.

وقال المجلسی رحمه الله:
«و التأمین فی محبة الله» فی مراتبها الثلاث من محبة الذات لذاته ولصفاته الحسنى ولا فعاله الکاملة ومن ذاق حلاوة المحبة یستنشق من جمیع روایاتهم سیما الأخبار الواردة فیها وفی أسبابها من الرضا والزهد والتسلیم وغیرها جمیع مراتبها وإنهم کاملون فیها والمراد من المحبة العشق وإنکار العشق بالنسبة إلى الله تعالى لعدم فهم معناه وعدم القابلیة «و المخلصین» بالکسر والفتح «فی توحید الله» فإن أقصى مراتب المحبة ینجر إلى أن لا یرى العارف إلا الله فإنه لا یرى إلا و یرى الله بعده فی الابتداء ثمَّ معه ثمَّ قبله ثمَّ لا یرى إلا الله ولما کان الإرشاد بعد التکمیل أشار بقوله «و المظهرین لأمر الله و نهیه و عباده المکرمین» مشددا و مخففا کما قال تعالى (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ) أی هذا النوع بوجود الأنبیاء و الأوصیاء «الذین لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ»
أی لا یتکلمون إلا بأمر الله بل کلامهم کلام الله کما قال تعالى (وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى  إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى ) وهم نفس النبی صلوات الله علیهم «وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ».
فی کلما یعملونه من الجهاد و ترکه و إظهار الحق و کتمانه و غیرها.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج 5، ص: 465

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صلوات الله علیه قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه واله:
 أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَأَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَبَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْر.
(وقال المجلسی رحمه الله:) وعشق من باب تعب، والاسم العشق وهو الإفراط فی المحبة أی أحبها حبا مفرطا من حیث کونه وسیلة إلى القرب الذی هو المطلوب الحقیقی وربما یتوهم أن العشق مخصوص بمحبة الأمور الباطلة فلا یستعمل فی حبه سبحانه وما یتعلق به، وهذا یدل على خلافه وإن کان الأحوط عدم إطلاق الأسماء المشتقة منه على الله تعالى بل الفعل المشتق منه أیضا بناء على التوقیف، قیل: ذکرت الحکماء فی کتبهم الطبیة أن العشق ضرب من المالیخولیا والجنون والأمراض السوداویة وقرروا فی کتبهم الإلهیة أنه من أعظم الکمالات والسعادات وربما یظن أن بین الکلامین تخالفا وهو من واهی الظنون، فإن المذموم هو العشق الجسمانی الحیوانی الشهوانی والممدوح هو الروحانی الإنسانی النفسانی، والأول یزول ویفنى بمجرد الوصال والاتصال، و الثانی یبقى ویستمر أبد الآباد، وعلى کل حال.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 8، ص: 84
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 67، ص: 253
امام صادق صلوات الله علیه فرمود: حضرت رسول صلوات اللَّه علیه وآله فرمود:
با فضیلت ترین مردم آن کسى است که شیدا و دلباخته عبادت باشد و با آن هم آغوش و ملازم گردد و با دل و جان شیفته عبادت بوده و با فکر فارغ بدن و جسم خود را از انجام آن باز ندارد چنین شخصى نسبت به  زندگى دشوار یا آسان بى تفاوت است.

بیان و توضیح(مجلسی رحمة الله علیه:) عشق از باب تعب بکسر عین که اسم مصدرش عشق مى شود بمعناى افراط در علاقه و محبت است یعنى عبادت را که وسیله و سبب قرب و نزدیکى بحق است و هدف حقیقى و واقعى انسان است شدیدا و در حد کمال و افراط دوست دارد. و چه بسا ممکن است توهم شود که عشق فقط در محور امور باطله و چیزهاى جسمانى و واهى استعمال مى شود بنا بر این در مورد محبت بخداى سبحان و آنچه بخدا مربوط است بکار برده و استعمال مى شود ولى این حدیث خلاف این مطلب را میرساند و لفظ عشق در مورد محبت بعبادت خدا استعمال شده گر چه احتیاط این است که اسمائى که از واژه عشق گرفته مى شود و بلکه افعالى که از این ریشه ریخته مى شود در باره ذات مقدس او اطلاق نگردد البته بنا بر اینکه بگوئیم اسماء اللَّه توفیقى است یعنى ما حق نداشته باشیم الفاظ و اسمائى که در قرآن و حدیث در باره خدا اطلاق نشده آن اوصاف و اسماء را در باره آن ذات استعمال نمائیم گفته شده که حکماء و فلاسفه در بخش حکمت و فلسفه طبیعى از کتب خود چنین گفته اند که عشق یک حالت انحراف طبیعت و مزاج است و نوعى جنون و مالیخولیا است ولى در بخش حکمت و فلسفه الهى نظر قاطع داده اند که عشق بزرگترین کمالات انسان و از عوامل مهم سعادت و خوشبختى است.
و چه بسا ممکن است توهم شود که این دو نظر با هم متخالف و متناقض است ولى این توهم بى اساس و خیالى است باطل و واهى چون آن عشق و شیفتگى که نکوهش شده و جنون و مالیخولیا تعبیر شده آن عشق حیوانى جسمانى شهوانى است که از غرائز حیوانى و تسلیم شدن در برابر لذت و هواى نفس و اشباع شهوت و غریزه جنسى سرچشمه میگیرد و قطعا این حالت زیانبارترین حالت انسان است ولى آن عشقى که از صفات و حالات پسندیده نفیس است عبارت است از آن حالت روحى و معنوى و انسانى (که خود را فانى در برابر اراده مقصود خود مى بیند و از جسم و جان و هستى و تمام دنیا چشم پوشیده و فقط خدا را مى بیند لا غیر) و نوع اول از عشق پس از سپرى شدن ایام هجران و محرومیت و رسیدن ایام وصال و دستیابى بهدف فانى و نابود شده (بلکه ممکن است تبدیل بانزجار و بى میلى شود) ولى نوع دوم از عشق نه تنها فناپذیر نیست، بلکه تا ابد باقى و مستمر و قوى تر و شدیدتر مى شود.